عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک /مرتضی حسینیان آبکنار نشرنی 1385
" کمی آن طرف تر کنار کناری دژبانی با باتوم می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود،می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود، می کوبید می کوبید می کوبید توی سر سربازی که روی زمین افتاده بود...خون از زیر کلاه سرباز راه افتاد و آمد،آمد،آمد تا رسید به پله ها و از پله ها بالا آمد و روی پله چهارم جلوی پای او متوقف شد.عقرب تکانی خورد و جلوتر رفت و لبه خون ایستاد"
عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک /مرتضی حسینیان آبکنار نشرنی 1385
" کمی آن طرف تر کنار کناری دژبانی با باتوم می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود،می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود، می کوبید می کوبید می کوبید توی سر سربازی که روی زمین افتاده بود...خون از زیر کلاه سرباز راه افتاد و آمد،آمد،آمد تا رسید به پله ها و از پله ها بالا آمد و روی پله چهارم جلوی پای او متوقف شد.عقرب تکانی خورد و جلوتر رفت و لبه خون ایستاد"
عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک /مرتضی حسینیان آبکنار نشرنی 1385
" کمی آن طرف تر کنار کناری دژبانی با باتوم می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود،می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود، می کوبید می کوبید می کوبید توی سر سربازی که روی زمین افتاده بود...خون از زیر کلاه سرباز راه افتاد و آمد،آمد،آمد تا رسید به پله ها و از پله ها بالا آمد و روی پله چهارم جلوی پای او متوقف شد.عقرب تکانی خورد و جلوتر رفت و لبه خون ایستاد"